۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

بادنجان ، آقا و کنترل جمعیت

داستان پادشاه،بادنجان و نوکرش ، بسیار معروف است و در محاورات مردم ایران به وفور به کار گرفته می شود .امادر عین حال بازگویی آن برای شروع این یادداشت ، خالی از لطف نیست . می گویند « پادشاهی بعد از انکه غذای خود که بادنجان بود را خورد از لذیذ بودن آن سخن گفت . بلافاصله ندیم شاه ، به ذکر ویژگی های منحصر به فرد بادنجان پرداخت و در وصف آن سخنانی غرّا ایراد کرد . روزی دیگر که بازهم غذای شاه ، بادنجان بود او اخم کرد و نارضایتی خود را از غذا اعلام نمود . همان ندیم شاه ، آنچنان از مضرات بادنجان سخن گفت که همه را به تعجب واداشت . شاه ، سخنان پیشین ندیم در تمجید از بادنجان را به او یاد آوری کرد و ندیم گفت : "من نوکر شما هستم ، نه نوکر بادنجان . هرگاه شما از آن راضی باشید من هم بادنجان را تحسین می کنم وهرگاه شما در مذمت آن سخن بگویید من هم همان کار را خواهم کرد"»
اگر در تاریخ پادشاهان ایران ، یک سوژه به نام بادنجان باقی مانده است گمان می کنم پس از سقوط خامنه ای ، مجیز گویی های مشمئز کننده ندیم های بی اراده او ، سوژه صدها «داستانِ بادنجان گونه » خواهد بود که در کوچه و خیابان ها دهان به دهان نقل خواهد شد . « کنترل جمعیت »که رهبر جمهوری اسلامی ، اخیراً با آن مخالفت کرد یکی از این سوژه هاست . پروژه کنترل جمعیت در جمهوری اسلامی ، پس از جنگ در دولت هاشمی رفسنجانی آغاز شد و متولی آن دکتر علیرضا مرندی بود . پیش از آن ، سیاست های تشویقی نظام ، بر افزایش جمعیت، تمرکز داشت . مرندی همان کسی است که هم اکنون در فحاشی به موسوی و کروبی ، گوی سبقت را از برخی نمایندگان بی سواد و چاله میدانی مجلس ربوده است تا نشان دهد از « ولایت پذیری و بصیرت کافی »بر خوردار است . او در دولت دوم رفسنجانی ، وزیر بهداشت بود و بسیاری از ایرانیان ، سخنرانی های طولانی و خسته کننده او در باب « لزوم کنترل جمعیت » که به صورت مستمر از تلویزیون دولتی ایران پخش می شد را به یاد دارند . پس از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری ، مرندی از پست وزارت کنار گذاشته شد اما برنامه های خود در موردکنترل جمعیت را ادامه داد تا آنکه در اواخر دومین سال از ریاست جمهوری خاتمی ، دو جایزه جهانی به خاطر پیگیری « برنامه کنترل جمعیت در ایران» به او تعلق گرفت . روزنامه رسالت در شماره ۶۳۸۶ ( روز دوازدهم اسفند ماه ۱۳۸۶) در همین مورد به نقل از علیرضا مرندی نوشت :« ..در آن زمان من به خاطر انجام کارهای بلند مدت و نه زود بازده ، هر دوره رأی اعتمادی که از مجلس می گرفتم کاهش پیدا می کرد اما دلیل نمی شد که از برنامه ریزی بلند مدت ، دست برداریم . یکی از کارهای مهمی که ما در آن دوره انجام دادیم بحث کنترل جمعیت بود که خیلی چالش زا بود و ما را با مشکلات فراوانی رو به رو می کرد ، خیلی ها ما را متهم به "عمل خلاف شرع "می کردند . اگر قرار بود که ما آن اتهامات را بپذیریم و شانه از زیر کار خالی کنیم امروز با یک بحران وحشتناک جمعیتی رو به رو می شدیم. بعد از آن ، دو جایزه جمعیت سازمان ملل و جایزه بهداشت جهانی را به ما دادند » .نکته جالب در سخنان این« پزشک ولایت مدار» که روزنامه وابسته به « جمعیت مؤتلفه » آن را برجسته کرد این بود که «اگر آن رشد ادامه پیدا می کرد امنیت کشور به خطر می افتاد » .همه آنچه که دکتر مرندی در مصاحبه با روزنامه رسالت به آن بالیده ، اقداماتی است که دردوره تصدی وزارت بهداشت در دولت دوم رفسنجانی ـ سال های ۱۳۷۲ تا ۷۶ ـ انجام شده است .البته همان گونه که در بالا آمد او تا دو سال بعد از پایان دوره وزارت هم فعالیت های خود برای کنترل جمعیت را ادامه داده تا آن که دردر سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) دو جایزه جهانی دریافت کرده است .
نکته جالب آنکه نه تنها در آن شش سال ، کسی به مرندی به خاطر این کار ایراد نگرفت بلکه تا هشت سال بعد ، اقدامات اوبرای کنترل جمعیت ، آنقدر جذاب بود که روزنامه سنتی رسالت ، بخشی از صفحات خود را در اختیار این « وزیر ضد جمعیت » می گذاشت تا «‌خطرات افزایش جمعیت برای امنیت ملی » را یاد آوری کند . دلیل این همراهی با مرندی درآن دوره آن بود که هنوز « آقا»‌در خصوص « خطرات کنترل جمعیت » سخنی نگفته بود . اما اکنون با گذشت نوزده سال از آغاز برنامه های شش ساله مرندی برای « کنترل جمعیت به منظور حفظ امنیت ملی » ، رهبر جمهوری اسلامی از «خوابِ گران» برخاسته و هشدار می دهد «از سال ۷۱ به این طرف ، باید سیاست تحدید ( محدود کردنِ )جمعیت را تغییر می دادیم . خطا کردیم تغییر ندادیم امروز باید این خطا را جبران کنیم ». این سخنان رهبر جمهوری اسلامی ، روزسوم مرداد در حالی مطرح شد که دکتر مرندی ، مرتضی نبوی مدیر مسئول روزنامه رسالت *و اعضای مجلس خبرگان هم از مستمعان حضوری سخنرانیِ« رهبربی مسئولیت جمهوری اسلامی »بودند .
رفتار رسانه های مزد بگیر و بی اراده جمهوری اسلامی ونیز خبرگان همیشه خفته ، دقیقاً مشابه ندیم آن پادشاه در برابر« تعریف و مذمت پادشاه از بادنجان» بود . آنها در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، نسبت به « سیاست کنترل جمعیت» سکوت کرده و حتی از آن دفاع می کردند زیرا «‌آقا» ی آنها می گفت :« هیچکس برای من رفسنجانی نمی شود » و اکنون داد وفریاد به راه انداخته اند و توجیه علمی یا اسلامی برای « تقبیح کنترل جمعیت » می تراشند زیرا ««شاهِ» آنها ، روز سوم مرداد گفته است : « واقعاً همه مسئولین کشور ـ نه فقط مسئولین اداری ـ روحانیون ، کسانی که منبرهای تبلیغی دارند باید در جامعه فرهنگ سازی کنند از این حالتی که امروز وجود دارد ـ یک بچه، دو بچه ـ باید کشور را خارج کنند . رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند ـ ودرست هم هست ـ ما باید به آنها برسیم .»
البته مردم ایران که فقر روز افزون در کشور وناتوانی حکومت ولایت فقیه در تأمین نیازهای اولیه ایرانیان را مشاهده می کنند عقل خود را به دست کسانی نمی دهند که تنها هنر آنها « سخن گفتن بی تعقل » و « رجز خوانی » است، اما سخنرانی اخیر خامنه ای ، امتحان مناسبی بود تا ایرانیان بدانند تا « شاه یا ولی مطلقه هست ندیم های خود فروخته ای هم هستند که تنها به دهان شاه خودشان نگاه می کنند» . آنها وظیفه خود می دانند آنچه را «حاکم مستبد » می پسندد مورد تمجید قرار دهند یا از آنچه او را ناراضی می کند بدگویی نمایند .
اکنون نوبت دکتر مرندی است تا میزان « بصیرت و ولایت مداری» خود را نشان دهد . او پس از نمایش انتخاباتی مجلس نهم با حضور در برنامه تلویزیونی ۴۵ دقیقه اظهار داشت :«مهمترین اقدام در مجلس آینده، تثبیت اصل ولایت مداری است ». مرندی باید نشان دهد «نه نوکر علم است نه نوکر تجربیات خویش بلکه اولویت او ، نوکری آقا ست » .تنها این کار ثابت خواهد کرد که اولویت او مانند سایر گماشتگان مجلس نهم ، تثبیت اصل ولایت مداری است . در ضمن برای انکه ثابت شود مرندی نوکر آقاست نه بادنجان ، باید جوایز جهانی خود را که به خاطر کنترل جمعیت طی سالهای ۷۲ تا ۷۸ در یافت کرده ، به عوامل استکبار جهانی در مجامع بین المللی مسترد کند . زیرا« آقا» گفته : « سیاست تحدید جمعیت از سال ۷۱ به بعد ، خطا بود » .

-----------------------
پی نویس :روزنامه رسالت که روز بیست و یکم اسفند ۸۶ به تبلیغ دیدگاههای ضد جمعیتی دکتر مرندی پرداخته بود روز پنجم مرداد امسال ـ پس از سخنرانی رهبر ـ ، تحلیل مفصلی منتشر نمود تا سیاست های کنترل جمعبت را « دیکته غرب » برای ترویج بی اخلاقی در جوامع شرقی به ویژه کشورهای مسلمان معرفی کند .در بخشی از این تحلیل روزنامه رسالت آمده بود :ايران امروز براي قدرتمند بودن نيازمند جمعيتي بالاي صد و پنجاه ميليون نفر است و سي است هاي كنترل جمعيت دولت هاي قبل مي بايست مورد بازنگري و تجديدنظر قرار گيرد.»

۴ نظر:

  1. دمت گرم آقای واحدی. پس از انقلاب فرهنگی و تغییراتی که در رأس کادر نظام پزشکی و دانشگاه ها رخ داد این مرندی سال 64 گفته بود کاری باید کرد دکترها به نان شب محتاج شوند. بعد آمد در کنار کنترل جمعیت، پذیرش رشته پزشکی دانشگاه را چند برابر کرد طوری که سالن تشریح دانشگاه تهران که حداکثر برای 5 نفر دانشجو گنجایش داشت در هر نوبت 30 تا 40 دانشجو را در آن می چپاندند و یک جسد آش و لاش شده را در اختیار آنها قرار می دادند تا تشریح یاد بگیرند. اساتید خبره را اخراج و بعضاً وادار به استعفا کردند. قانون داروهای ژنریک را گذاشتند تا همه شرکت های دارویی داروهای یکسان و همنام تولید کنند. و... نکته جالب این است که حال پس از گذشت سالها همه سیاست های فوق غلط از آب در آمده با این تفاوت که بیشتر کارهای امثال مرندی را همان موقع کارشناسان غلط می دانستند ولی کنترل جمعیت یک استثنای بزرگ است که به قول معروف از دستشان در رفته!

    پاسخحذف
  2. جناب آقای واحدی

    چنان از بسیار معروف بودن این حکایت و لطیفه گفتید ، من که بسیار علاقه مند به این

    حکایت و لطائف تاریخی هستم ،شک کردم که چطوراین (بسیار معروف )بود و نمیدانستم !!

    و با جستجو با مو تور گوگل کمی خیالم راحت شد ، که چندان (( بسیار معروف )) هم نبود !

    ولی شما هم که اصل حکایت را نمیدانیدچطور از بسیار معروف بودن آن می گویید ....!!

    ولی چندین بار در چند خط از (( پادشاه )) و(( بادمجان )) تکرار کردید و گفتید که

    کور ها و کر ها هم با لمس و .......منظور و غرض شما را

    دریافتند ، و به گمانم چنان با تکرارو عا دت شما به شفاف سخن نگفتن و دو پهلو حرف زدن

    در دوران خدمتتان به جمهوری اسلامی به شفاف نگفتن عادت کردید که حتی با آمدنتان

    به دنیای آزاد هم پنداری ترکش برایتان کمی سخت هست ولی باید عادت کنید ،چرا که

    هزینه دارد که کمترین آن در قسمت نظرات میباشد و وقت و زما ن شما با اینکه عادت

    به جوابدادن کامنت ها و پیام ها ندارید ولی خواندن آنها هم زمانی خواهد برد .//

    امیدوارم هرچه زودتر به شفاف گفتن و شفاف نوشتن و شفاف منظور خو د را بیان

    کردن و شفاف فکر کردن عادت کنید ............//

    در خاتمه اصل حکایت را برایتان مینویسم که در صورت استعمال دوباره از اصل آن

    استفاده کنید :

    سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند ، خوشش آمد و گفت:

    «بادنجان طعامی خوش است.»
    نوکرش درباره خواص و خواص و خوبی بادنجان خیلی تعریف کرد.
    روزی دیگر برای سلطان دلمه بادنجان آوردند. سلطان را درد دل شدید عارض شد و گفت:

    «بادنجان عجب چیز بدی است.»
    نوکر باز از مضرات بادنجان سخن ها گفت.
    سلطان گفت: «ای مردک قبلا راجع به بادنجان تعریف می کردی.»
    نوکر گفت: «من نوکر توام، نه نوکر بادنجان!»

    شفاف و صریح و آزاد گفتار باشید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آیا مشکل کامنت گذار محترم ، استفاده من از کلمه پادشاه است ؟

      حذف
  3. نه آقای واحدی، به نظر می رسد کامنت گذار محترم ( مصطفی نیک کردار ) با اصل بادمجان / بادنجان مشکل دارند یا می خواهند با بادمجان / بادنجان مشکل ایجاد کنند. اصلاً بحث بر سر بادمجان/ بادنجان نیست. بحث بر سر این گروه بادمجان/ بادنجان دور قاب چین مثل نوکر سلطان محمود یا جناب دکتر مرندی است. حالا آقای مصطفی نیک کردار چگونه می خواهند با اینگونه افراد شفاف و صریح و آزاد گفتار باشیم؟

    پاسخحذف